- تاریخ ارسال : یک شنبه 28 مهر 1392
- بازدید : 1478
چرا معتاد شدم و چه کنم؟
سوال: با وجود اين که در دوران بچگي خيلي از آدم سيگاري و معتاد بدم مي آمد نمي دانم چه اتفاقي افتاد که معتاد شدم و کارم به مصرف کريستال رسيد؟ براي اين که از معضل اعتياد خلاص شوم چه کاري بايد انجام دهم؟
جواب: براي پاسخ به اين پرسش بايد کمي مغز انسان را بشناسيم و ببينيم چه علت هايي باعث پيدايش و تداوم اعتياد مي شوند. در مغز قسمت هايي ابتدايي وجود دارد که اصطلاحا مغز خزنده ناميده مي شود. ساختار اصلي درگير در اعتياد مغز مياني و سيستمي به نام سيستم پاداش دهنده مغزي است. وقتي موادي مثل ترياک، الکل، هروئين، کوکائين، کريستال، شيشه، حشيش و داروهاي ديگر توسط فرد مصرف مي شود و به سيستم پاداش دهنده مغزي مي رسد، اين سيستم توسط اين مواد تحريک مي شود و فرد يک لذت آني و فوري را تجربه مي کند. متأسفانه انسان لذت طلب دست بردار نيست و براي رسيدن به آن لذت فوري مصرف مواد را ادامه مي دهد و هر چه تکرار مصرف بيشتر مي شود يک سازگاري عصبي در مغز به وجود مي آيد و اصطلاحا در فرد تحمل ايجاد مي شود. يعني فرد بايد مقدار بيشتري مواد مصرف کند تا اثر مصرف اوليه مواد را تجربه کند و بدين گونه است که نوع ماده مصرفي نيز تغيير مي کند. بنابراين علت زيستي از عللي است که يک فرد معتاد مي شود به اين دليل که مواد مخدر اثرات خود را در خلاء به وجود نمي آورند، بلکه با جسم و بيولوژي موجودي که اين مواد را مصرف مي کنند، ترکيب مي شوند و بر جسم و مغز فرد اثر مي گذارند. پس اگر اين فرد کسي باشد که قبل از مصرف مواد خودش از معتادان متنفر باشد باز احتمال معتاد شدن دارد.
يکي ديگر از علل اعتياد را مي توان علت هاي روان شناختي بر شمرد که از مهمترين آن ها مي توان به تقويت هاي مثبت و منفي مواد و برخي از خصوصيات و ويژگي هاي شخصيتي اشاره کرد، همچنان که قبلا اشاره شد زماني که فرد مواد را تجربه مي کند احساس لذت بخشي به وي دست مي دهد که بعد از آن تحريک مي شود مواد را دوباره تجربه و تکرار کند ولي بعد از مدتي اثرات منفي مواد شروع مي شود يعني فرد مجبور است مواد را مصرف کند براي اين که از بعضي از احساسات نا خوشايند مانند درد عضلاني، اسهال، دل پيچه، بيقراري و... دوري کند يا به عبارت ديگر فرد مجبور است مواد را مصرف کند تا بتواند فعاليت هاي روزانه و پيش و پا افتاده خود را انجام دهد بدون اين که احساسات نا خوشايند داشته باشد. خصوصيات و ويژگي هاي شخصيتي يکي ديگر از علل روان شناختي است که در پيدايش و تداوم اعتياد نقش مهمي دارد به عنوان مثال فردي که عزت نفس پاييني دارد مواد را به عنوان يک مکانيسم دفاعي استفاده مي کند تا از احساس حقارت فرار کند. افسردگي، اضطراب، اختلالات جنسي، کمرويي وبسياري از حالت هاي روان شناختي مي توانند در بروز اعتياد نقش داشته باشند و زماني که اين عوامل با برخي از علت هاي اجتماعي مثل بيکاري و عضويت در گروه هاي ناباب همراه شود ميزان بروز و شيوع اعتياد را افزايش مي دهد.
درمان اعتياد به صورت يک فرآيند صورت مي گيرد که ابتدا از درمان دارويي يا سم زدايي شروع مي شود و بعد به صورت درمان هاي غير دارويي ادامه مي يابد. فردي که روزي يک تا يک و نيم گرم کريستال مصرف مي کند در صورت قطع ناگهاني اين ماده علائم نا خوشايندي را تجربه مي کند که وجود اين علائم باعث وسوسه شديد مي شود تا مواد را مصرف کند و بتواند " احساس دوباره خوب شدن" را تجربه کند. بنابراين بايد با مراجعه به مراکز درماني تحت نظر پزشک يا روان پزشکي که در زمينه ترک اعتياد تخصص دارد تحت درمان دارويي قرار بگيرد. مصرف دارو تجويز شده اثرات و علائم ترک مواد مثل درد عضلاني، دل پيچه، بيقراري و تحريک پذيري را تا ميزان قابل توجهي کاهش مي دهد و بدين ترتيب سم (ماده مصرفي) به تدريج و به آهستگي از بدن خارج مي شود. درمانگران اعتياد معتقدند سم زدايي 3 تا 5 درصد از مسير درمان است و فرد بايد همزمان تحت درمان هاي غيردارويي مانند مشاوره هاي فردي، گروه درماني- خانواده درماني و شرکت در جلسات گروه هاي خودياري (مثل N.A) قرار بگيرد و اين موضوع را مد نظر داشته باشد که اگر هزاران علت باعث اعتياد فرد شده باشد مسئوليت بهبودي بر عهده خود فرد است. تغيير در اين زمينه مستلزم اين است که 1-فرد بايد مسئوليت تغييرات خود را بر عهده بگيرد. 2-هر تغييري مستلزم صرف انرژي است و اين انرژي بايد براي بهبودي صرف شود. 3- هر تغييري مستلزم صرف زمان است و به صورت تدريجي اتفاق مي افتد.
کاظم بلند نظر کارشناس ارشد روان شناسي باليني